سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

51 حقی که امام زین العابدین برای یکی از اصحابش نوشت

ابو حمزه ثمالی گوید:این رساله را حضرت سجاد علیه السلام برای یکی از اصحاب خود مرقوم فرمود:

بدان  که خدای عزوجل حقوقی به تو دارد که سر تا پای تو را فرا گرفته ،هر حرکت،هر سکون،هر حال،هر مقام،هر عضوی که بگردانی،هر ابزاری که بکار بری همه مشمول این حقوق است.

بزرگترین حق آن است که خداوند از خود بر عهدهء تو نهاده که ریشه همه حقها است.سپس حقی است که به حکم خدا اعضای بدن از فرق سر تا نوک پا بر تو دارند.زبان،گوش،چشم،دست،پا،شکم،آلت،همه این اعضای هفتگانه ایکه ابزار کار انسان اند بر تو حق دارند.

آنگاه خداوند حقوقی از کارها و اعمالت بر عهده تو نهاده.نماز،روزه،صدقه،قربانی و سایر افعال همه به تو حق دارند.

آنگاه نوبت به حقوق دیگران میرسد که از همه واجبتر حق اشخاص مافوق و بالادست است،پس از آن حق رعایا و زیر دستان،سپس حق خویشاوندان..اینها حقوقی است که از هریک چند حق منشعب می شود:حق بالادست سه شعبه است از همه لازم تر حقّ آن است که بوسیله سلطنت تو را اداره می کند(و قدرتش را در راه دفع دشمنها و. اشرار بکار می برد).بعد حق آنکه تو را بوسیله علم اداره و تربیت می کند،سپس حق مولاییکه ترا بوسیله مالکیت اداره می کند.

حق رعایا و زیر دستان نیز سه شعبه است.از همه واجبتر حق زیردست علمی است.چه جاهل ، رعیت و زیر دست عالم است.

سپس حق زن و برده است. زیر دستان هم فراوان و پیوسته اند چون پیوستگی خویشان که مقدم بر همه حق مادر است،بعد حق پدر،سپس فرزند،آنگاه برادر و پس از آن هرچه نزدیکتر مقدم تر.بعد حق ولی نعمتی است که قبلا به تو انعام کرده و بعد آنکه الان نعمتش بر تو جاریست،بعد حق هرکس که احسانی بتو نموده و بعد به ترتیب حق مؤذن،امام جماعت،همنشین،همسایه،رفیق،شریک مال،طلبکاری که مطالبه میکند،معاشر،شاکی،مدعی علیه،مشورت کننده،طرف مشورت،نصیحتخواه،نصیحتگو،بزرگتر،کوچکتر،درخواست کننده،آنکه از او درخواست می کنی،کسی که عملا یا قولا،عمدا یا سهوا به تو بد کرده،همکیش،کافری که در پناه تو است،آنگاه حقوقی که به مقتضای حالات مختلف و تحولات گوناگون زندگی پدید می آید.خوشا به حال آنکه خدا در ادای این حقوق تاییدش کندو استقامت و توفیق نصیبش فرماید.

1.اما حقّ بزرگتر خدا بر تو،این است که او را بپرستی و شریکی برای او قائل نشوی.چون از روی اخلاص چنین کنی خداوند کفایت امر دنیا و آخرت تو را به عهده گیرد.

2.و حقّ نفست این است که آن را در راه اطاعت خدا بکار بری.

3.و حقّ زبان آن است که آن را از دشنام نگه داری،به گفتار نیک عادت دهی،سخن بیهوده نگوئی،با آن به مردم احسان کنی و در باره آنان خوشزبان باشی.

4.و حقّ گوش این است که از شنیدن غیبت و سایر محرمات حفظش کنی.

5. حقّ چشم آن است که آنرا از حرام بپوشانی و با نگاه آن عبرت بگیری.

6. حقّ دست آن است که به حرام دراز نکنی.

7. حقّ پا این است که به راه حرام نروی که با همین پا روی پل صراط باید بایستی،متوجه باش که تورا نلغزاند و در آتش نیفکند.

8. حقّ شکم این است که آنرا ظرف مال حرام نکنی و بیش از اندازه نخوری.

9. حقّ آلت این است که آنرا از زنا نگه داری و از دیده ها بپوشانی.

10. حقّ نماز این است که بدانی ورود به دربار خداوندی است و در آنحال برابر خدا ایستاده ای.چون این معنی را دریافتی شایسته است چنان بایستی که بنده ذلیل بی مقدار راغب و ترسان،امیدوار و بیمناک،بیچاره زار در برابر مولایی پر عظمت ایستد.با کمال آرامش و وقار می ایستی،حضور قلب را رعایت میکنی و نماز را با کلیه حدود و شرایط تمام عیار انجام میدهی.

11. حقّ حج این است که بدانی بار یافتن به دربار پروردگار است،فرار از گناه و پناه به خداست،موجب قبول توبه و انجام وظیفه واجب است.

12. حقّ روزه این است که بدانی پرده ای است خدا بر زبان و گوش و چشم و شکم و فرجت آویخته تا از آتش ترا نگه دارد.اگر روزه را ترک کردی پرده را دریده ای(و راه دوزخ را بروی خود باز کرده ای)

13. حقّ صدقه این است که بدانی ذخیره و امانتی است بخدا می سپاری که هیچ محتاج شاهد و گواه نیست،اگر این حقیقت را دریافتی به صدقه سرّی مطمئن تر خواهی شد از صدقه علنی، و میفهمی که در دنیا بلاها و بیماریها را می میراند و در آخرت جلوگیر آتش است.

14. حقّ قربانی آنست تنها برای خدا انجام دهی،مخلوقی را در نظر نگیری ، جز رحمت خدا و نجات روح چیزی نخواهی.

15. حقّ سلطان این است که بدانی خدا تورا وسیله آزمایش او قرار داده و قدرتی که خدا به وی داده مایه امتحان و ابتلای اوست،خود را در معرض خشم وی در نیاوری که خود را به هلاکت افکنده ای و با او در این ستمی که بر تو می کند شرکت کرده ای.

16. حقّ استادت این است که او را تعظیم و احترام کنی،با توجه سخنانش را گوش دهی،با صدای بلند با او صحبت نکنی،اگر چیزی از او پرسیدند تو جواب ندهی،در محفلش با دیگری گفتگو نکنی،اگر کسی از او مذمت کرد دفاع کنی،عیبهایش را بپوشی و کمالاتش را اظهار کنی،با دشمنش ننشینی،با دوستانش دشمنی نکنی،اگر چنین کنی فرشتگان خدا گواهی دهند که مقصد تو از فرا گرفتن علم و حضور در مجلس استاد،خداست نه خلق خدا.

17. حقّ مالک و مولا این است که مطیع وی باشی و نافرمانی نکنی مگر در کاری که موجب غضب خداست،چه، در معصیت خدا از احدی نباید اطاعت کرد.

18. حقّ زیردستانی که بر آنها سلطنت میکنی این است که بدانی ضعف و ناتوانی آنها و قدرت تو سبب شده که زیر دست واقع شوند.پس باید با آنها به عدالت رفتار کنی،برای آنها پدر مهربان باشی.از نادانیهای ایشان چشم بپوشی،در کیفر شتاب نکنی و بر این قدرتی که خدا به تو داده سپاسگزار باشی.

19. حقّ زیردست علمی و دانش آموز این است که بدانی در این علمی که خدا به تو داده و خزائن آن را به رویت گشوده ترا قّیم و سرپرست آنها قرار داده،اگر با خوشخویی و ملایمت با آنان رفتار کنی و ترش رویی نکنی خدا نعمتش را بر تو زیاد کند و اگر از دانش خود بخل ورزیدی،یا با طالبان علم درشتی کردی ،سزد که خداوند علم و رونق و صفای آنرا از تو بگیرد و موقعیت ترا از دلها بر گیرد.

20. حقّ زن این است که بدانی خدای عزوجل او را مایه آرامش و الفت تو قرار داده و این را از نعمتهای خدا بشماری؛از این رو با او مدارا کنی و احترامش را نگه داری،هرچند حقّ تو بر او بیشتر است ولی تو هم باید بر او ترحم نمائی،چه اسیر و زیر دست است،باید خوراک و پوشاکش را فراهم کنی و اگر نادانی کردی صرف نظر کنی....ادامه دارد


نوشته شده در  یکشنبه 85/10/10ساعت  11:20 صبح  توسط سید هادی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
:. نصیحت .:
[عناوین آرشیوشده]