اصبع بن نباته در شمار یاوران وفادار و پیروان راستین
امیرمؤ منان (ع ) است او در لحظه اى که مولایش در بستر شهادت آرمیده بود و لحظات پایانى عمر خود را سپرى مى کرد، بر بالین وى حاضر شد و با اصرار از آن حضرت تقاضاى حدیث کرد. با اینکه حال حضرت مساعد نبود اما در عین حال ، خواهش
ابن نباته را پذیرفت و واقعه زیر را براى او چنین نقل کرد:
اصبغ ! همان طور که تو به عیادتم آمدى ، یک روز هم من به عیادت رسول خدا(ص ) رفته بودم . رسول خدا(ص ) از من خواست تا به میان مردم روم و آنان را براى شنیدن پیامى از جانب او به مسجد فرا خوانم . حضرت فرمودند: به مسجد برو و بر فراز منبر، یک پله پایینتر از جایى که من مى نشینم بایست و با مردم چنین بگو:
... نفرین بر کسى که مورد خشم و عاق والدین خود قرار گیرد؛
نفرین بر آنکه از مولاى خویش بگریزد؛
نفرین بر کسى که در مزد اجیر خیانت ورزد و او را از حقّش محروم سازد.
اینها جملاتى بود که به امر آن حضرت گفتم و از منبر به زیر آمدم . در این بین مردى از انتهاى مسجد در حالى که جمعیت را مى شکافت و سعى داشت خود را به من برساند، پیش آمد و گفت :
اى اباالحسن ! سه جمله به اختصار (و گوشه و کنایه ) گفتى ، آنها را براى ما تشریح کن .
من در پاسخ او چیزى نگفتم ، و نزد پیامبر خدا بازگشتم و سخن آن مرد را نقل کردم .
(اصبغ مى گوید: در این هنگام حضرت یکى از انگشتان مرا در میان دست خود گرفت و فرمود:) اصبغ ! رسول خدا، نیز انگشتان مرا چنین در دست گرفته بود و با همین حال در شرح آن کلمات فرمود:
على ! من و تو پدران این امت هستیم ، هر کس ما را به خشم آورد لعنت خدا بر او باد. من و تو مولاى این مردم هستیم ، هر که از ما بگریزد به نفرین ابدى مبتلا گردد. من و تو اجیر این امت هستیم ، هر کس در اجرت ما (که دوستى اهل بیت و عترت رسول خدا است ) خیانت ورزد به لعنت خدا و دورى از لطف او گرفتار گردد. پس حضرت آمین گفت و من نیز آمین گفتم ....
قال على (ع ): ... یا اصبغ ! انى اتیت رسول الله عائدا کما جئت الساعه . فقال یا ابا الحسن ! اخرج فناد فى الناس الصلاه جامعه و اصعد المنبر و قم دون مقامى بمرقاه و قل للناس : لا من عق والدیه فلعنه الله علیه ، الا من ابق من موالیه فلعنه الله علیه ، الا من ظلم اجیرا اجرته فلعنه الله علیه .
... یا اصبغ ! ففعلت ما امرنى به حبیبى رسول الله فقام من اقصى المسجد رجل ، فقال : یا ابا الحسن ! تکلمت بثالث کلمات و اوجزتهن فاشرحهن انا، فلم ارد جوابا حتى اتیت رسول الله فقلت ما کان من الرجل ، قال الاصبغ ثم اخذ بیدى قال :
... یا اصبغ ! کذا تناول رسول الله اصبعا من اصابع یدى کما تناولت اصبعا من اصابع یدک ، ثم قال : یا اباالحسن ! الا و انى و انت ابوا هذه الامه فمن عقنا فلعنه الله علیه الا و انى و انت مولیا هذه الانه فعلى من ابق عنا لعنه الله الا و انى انت اجیرا هذه الامه فمن ظلمنا اجرتنا فلعنه الله علیه ثم قال آمین فقلت : آمین ....(206)
نوشته شده در دوشنبه 85/10/4ساعت 10:39 صبح  توسط سید هادی
نظرات دیگران()